قدم آهسته که ما محو تماشای توایم
عالمی مست و خمار لب میگون تو اند
بی سبب نیست که ما مست تولای توایم
همچو شمعیم فروزان و به رخ گوهر اشک
روشنی بخش دل محفل شبهای توایم
گو به ساقی که مگردان قدح باده که ما
مست بوی سر زلفین سمن سای توایم
منت گل مکش از دامن هر خار و خسی
همه آلاله خونین دل صحرای توایم
زلف مگشا و پریشان مکن آن طره که ما
بسته ی سلسله ی زلف چلیپای توایم
دیگران گر به تمنای لبت جامه درند
ما همان دل شده نرگس شهلای توایم
گر پرستار تو با نیش تبت می سوزد
ما پرستار پرستار تو بر جای توایم
همچو پروانه به گرد رخت ای شمع وجود
چون براری همه در سوزش سودای توایم
امان اله آقابراری
گذر بهار از کوچه شعبان...برچسب : نویسنده : shahrooname بازدید : 121